به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب «شهدا و اهل بیت» تألیف ناصر کاوه، گزیدهای از نابترین خاطرات شهداست تا تصویری ملموس و الهامبخش از ایمان و ایثار آنان به نسل جوان ارائه کند. خاطرات این شهیدان به امید راهگشایی برای همگان در شمارههای مختلف به مخاطبان ارجمند حوزهنیوز تقدیم میشود:
آغوش امام زمان (عج)
محمد رضا هم مداح بود و هم فرمانده…
سفارش کرده بود که روی قبرش بنویسند: یا زهرا (س)…
آنقدر رابطهاش با حضرت زهرا (س) قوی بود که مثل مادر سادات شهید شد.
خمپاره خورده بود به سنگرش بچهها رفتند بالای سرش و دیدند ترکش نشسته به پهلوی چپ و بازی راستتش.
توی خط مقدم کارها گره خورده بود و خیلی از بچهها پرپر شده بودند…
و خیلیها هم مجروح شده بودند…
حاج حسین خرازی بیقرار بود اما به رویش نمیآورد…
توی این گیرودار حاجی اومد بیسیم چی را صدا زد و بهش گفت: هر جور شده بابی سیم محمدرضا تورجیزاده را پیدا کن… او را پیدا کردند حاجی بیسیم را گرفت با حالت بخش وگریه از پشت بیسیم گفت: تورجیزاده چند خط روضه حضرت زهرا (س) را برامون بخون…
او هم فقط یک بیت زمزمه کرد:
در وسط کوچه تو را میزدند
کاش به جای تو مرا میزدند و…
که دیدم حاجی بیتاب شد خدا میدونه نمیدیدم چی شد وقتی به خودمون آمدیم دیدیم بچهها دارند تکبیر میگویند و خط دشمن سقوط کرده است…
آیتالله میردامادی نقل میکرد: بعد از شهادت محمدرضا خوابش را دیدم، و به او گفتم:
محمدرضا این همه از حضرت زهرا (س) گفتی و خواندی چه ثمری برات داشت؟
شهید تورجیزاده هم یاد فاصله گفت: همین که در آغوش فرزندش امام زمان (عج) جان دادم برایم کافیست…










نظر شما